دنیای اسرار امیز

اوزیریس, اولین مسیح: آیا عیسی مسیح دومین پیامبر مصر بود؟
اوزیریس, اولین مسیح: آیا عیسی مسیح دومین پیامبر مصر بود؟
نوشته ریچارد کاسارو

در میان خرابه های مصر باستان مدارکی مربوط به نجات دهنده ای ریشو و موبلند وجود دارد که رستاخیز او نسلهای متمادی از پیروانش را به حیات پس از مرگ معتقد میکند. از او به نام «چوپان», «شاه شاهان» و «خدای خدایان» نام برده شده است و تصاویرش در آثار هنری چندین هزار سال با صلیب حیات ابدی «آنخ» نقش شده است. اولین پادشاه مصر توصیفی اساطیری به این شرح دارد که چون ققنوس تا ابد در مشرق زمین طلوع میکند تا دوران جدید را آغاز کند. او که قاضی روز جزا بود –مقامی که بعدا به عیسی نسبت داده شد- قانون مقدس را به اجرا در آورد. تمام فرعونها پوشش و ظاهر خود را مانند او می آراستند (چوپانی با ریش و موی بلند درست همانند عیسی) و بر تخت مینشستند. مردگان را مانند او میاراستند تا از طریق شباهت با او به جاودانگی دست یابند. آیا این پادشاه باستانی مصر که شباهت به مسیح دارد کلید دسترسی به دنیای آینده است؟

زیرنویس تصویر: اولین ظهور مسیح در مصر. همچون مسیح خدای باستانی ازیریس (آصار) چوپانی ریشوبا موی بلند بود که صلیبی به نشانه زندگی پس از مرگ با خود حمل میکرد.
به مدت هزاران سال پیش از دوران مسیحیت مصریان اجساد درگذشتگانشان را به شکل چوپانی ریشو و مو بلند می آراستند. به نقل از مصرشناسان دلیل این کار این بود که مردگان بتوانند در روز رستاخیز پیرو این چوپان ریشو و موبلند باقی بمانند.
نام این نجات دهنده مصری که به مسیح شباهت دارد آصار یا ازیریس است و وسعت و اهمیت شباهتهای او به مسیح هنوز از نظر محققین و مصرشناسان به دور مانده است.
به تصاویر زیر نگاه کنید, به شباهتهای تصاویر حک شده بر تابوت دو پادشاه مصری, شاه توت  Tutو شاه سوسنس Psusennes  با تصویر مسیح دقت کنید. همان تصویر چوپانی با مو و ریش بلند که بعدها به مسیح منصوب شد.

زیرنویس تصویر: سربند وموهای بلند, عصای چوپانی و ریش
سرپوش مصری که به نام نمس  Nemes شناخته میشود به وضوح سمبلی از موی بلند است چرا که دنباله مو در پشت سر به صورت یک دسته بسته شده است.

زیرنویس تصویر: سرپوش نمس که در پایین به صورت مو دسته شده است.
بیشتر تصاویر مسیح او را با ریش نشان داده اند.

تابوتهای مصری عصای چوپانی را در دست چپ فراعنه نشان میدهد. عیسی خود را «چوپان خوب» مردم مینامید و تصاویری که از او ترسیم شده همان عصای چوپانی را که هزاران سال پیش بر تابوت فراعنه نقش میشد در دستانش نشان میدهد.
انجیل به رانده شدن کسانی که به تبادل پول در معبد میپرداختند توسط عیسی و به کمک شلاق اشاره کرده است. در مصر عصای چوپانی به یک دست و شلاق به دست دیگر فرعون تصویر می شده است و این دو به شکل صلیب بر روی سینه فرعون قرار میگرفته اند.

به مدت هزاران سال فراعنه مصر با سربند, ریش و عصای چوپانی به تابوت سپرده میشدند تا ظاهری شبیه به اوزیریس داشته باشند.
 
رستاخیز دینی
والیس باج E.A. Wallis Budge(1857-1934)  یکی از سرشناسترین مصرشناسان باستان میگوید:
«مهمترین فرد در دین مصر باستان اوزیریس بود و مهمترین آموزه های آیین او اعتقاد به الهی بودن او, مرگ, رستاخیز و کنترل کامل سرنوشت بدن و روح مردمان بود. مهمترین بخش اعتقاد دینی تمام پیروان ازیریس امید به رستاخیز در بدنی تغییر شکل یافته و به صورت جاودانه بود که تنها با مردن و بازگشت به حیات در هیبت ازیریس ممکن میشد.»
در ابتدا تنها پادشاهان در لباس و با ظاهر ازیریس به تابوت سپرده میشدند اما بعدها رسم خاکسپاری به شکل ازیریس به افراد عادی از طبقات بالاتر و سپس به مردم عادی نیز تعمیم یافت.

زیرنویس تصویر: خاکسپاری به شیوه ازیریس, هدف فرار گرفتن در مقبره با ظاهری شبیه به ازیریس بود.
هنری فرانکفورت, استاد سابق باستانشناسی ماقبل کلاسیک در دانشگاه لندن چنین توضیح میدهد:
«باید تاکید کرد که شبیه سازی خاکسپاری ازیریس وسیله ای بود برای رسیدن به پایان, رستاخیز پس از مرگ.»
جالب است که نام ازیریس (آصار) به خط هیروگلیف به صورت نیمرخ مردی ریشو با موی بلند نوشته میشود.

از منظر مدرنتر یک پیرو مسیحیت, ازیریس کمابیش مانند مسیح اول به نظر میرسد. مصریان در واقع در اعتقاد به زندگی پس از مرگ و پیروی از نجات دهنده ای که به حیات بازگشته بود بر مسیحیان تقدم دارند.
این حیات پس از مرک با صلیب «آنخ» تصویر میشده است, سمبلی که مشابهی بسیار نزدیک در مسیحیت دارد. اوزیریس, اولین مسیح: آیا عیسی مسیح دومین پیامبر مصر بود؟
اوزیریس, اولین مسیح: آیا عیسی مسیح دومین پیامبر مصر بود؟
نوشته ریچارد کاسارو

در میان خرابه های مصر باستان مدارکی مربوط به نجات دهنده ای ریشو و موبلند وجود دارد که رستاخیز او نسلهای متمادی از پیروانش را به حیات پس از مرگ معتقد میکند. از او به نام «چوپان», «شاه شاهان» و «خدای خدایان» نام برده شده است و تصاویرش در آثار هنری چندین هزار سال با صلیب حیات ابدی «آنخ» نقش شده است. اولین پادشاه مصر توصیفی اساطیری به این شرح دارد که چون ققنوس تا ابد در مشرق زمین طلوع میکند تا دوران جدید را آغاز کند. او که قاضی روز جزا بود –مقامی که بعدا به عیسی نسبت داده شد- قانون مقدس را به اجرا در آورد. تمام فرعونها پوشش و ظاهر خود را مانند او می آراستند (چوپانی با ریش و موی بلند درست همانند عیسی) و بر تخت مینشستند. مردگان را مانند او میاراستند تا از طریق شباهت با او به جاودانگی دست یابند. آیا این پادشاه باستانی مصر که شباهت به مسیح دارد کلید دسترسی به دنیای آینده است؟

زیرنویس تصویر: اولین ظهور مسیح در مصر. همچون مسیح خدای باستانی ازیریس (آصار) چوپانی ریشوبا موی بلند بود که صلیبی به نشانه زندگی پس از مرگ با خود حمل میکرد.
به مدت هزاران سال پیش از دوران مسیحیت مصریان اجساد درگذشتگانشان را به شکل چوپانی ریشو و مو بلند می آراستند. به نقل از مصرشناسان دلیل این کار این بود که مردگان بتوانند در روز رستاخیز پیرو این چوپان ریشو و موبلند باقی بمانند.
نام این نجات دهنده مصری که به مسیح شباهت دارد آصار یا ازیریس است و وسعت و اهمیت شباهتهای او به مسیح هنوز از نظر محققین و مصرشناسان به دور مانده است.
به تصاویر زیر نگاه کنید, به شباهتهای تصاویر حک شده بر تابوت دو پادشاه مصری, شاه توت  Tutو شاه سوسنس Psusennes  با تصویر مسیح دقت کنید. همان تصویر چوپانی با مو و ریش بلند که بعدها به مسیح منصوب شد.

زیرنویس تصویر: سربند وموهای بلند, عصای چوپانی و ریش
سرپوش مصری که به نام نمس  Nemes شناخته میشود به وضوح سمبلی از موی بلند است چرا که دنباله مو در پشت سر به صورت یک دسته بسته شده است.

زیرنویس تصویر: سرپوش نمس که در پایین به صورت مو دسته شده است.
بیشتر تصاویر مسیح او را با ریش نشان داده اند.

تابوتهای مصری عصای چوپانی را در دست چپ فراعنه نشان میدهد. عیسی خود را «چوپان خوب» مردم مینامید و تصاویری که از او ترسیم شده همان عصای چوپانی را که هزاران سال پیش بر تابوت فراعنه نقش میشد در دستانش نشان میدهد.
انجیل به رانده شدن کسانی که به تبادل پول در معبد میپرداختند توسط عیسی و به کمک شلاق اشاره کرده است. در مصر عصای چوپانی به یک دست و شلاق به دست دیگر فرعون تصویر می شده است و این دو به شکل صلیب بر روی سینه فرعون قرار میگرفته اند.

به مدت هزاران سال فراعنه مصر با سربند, ریش و عصای چوپانی به تابوت سپرده میشدند تا ظاهری شبیه به اوزیریس داشته باشند.
 
رستاخیز دینی
والیس باج E.A. Wallis Budge(1857-1934)  یکی از سرشناسترین مصرشناسان باستان میگوید:
«مهمترین فرد در دین مصر باستان اوزیریس بود و مهمترین آموزه های آیین او اعتقاد به الهی بودن او, مرگ, رستاخیز و کنترل کامل سرنوشت بدن و روح مردمان بود. مهمترین بخش اعتقاد دینی تمام پیروان ازیریس امید به رستاخیز در بدنی تغییر شکل یافته و به صورت جاودانه بود که تنها با مردن و بازگشت به حیات در هیبت ازیریس ممکن میشد.»
در ابتدا تنها پادشاهان در لباس و با ظاهر ازیریس به تابوت سپرده میشدند اما بعدها رسم خاکسپاری به شکل ازیریس به افراد عادی از طبقات بالاتر و سپس به مردم عادی نیز تعمیم یافت.

زیرنویس تصویر: خاکسپاری به شیوه ازیریس, هدف فرار گرفتن در مقبره با ظاهری شبیه به ازیریس بود.
هنری فرانکفورت, استاد سابق باستانشناسی ماقبل کلاسیک در دانشگاه لندن چنین توضیح میدهد:
«باید تاکید کرد که شبیه سازی خاکسپاری ازیریس وسیله ای بود برای رسیدن به پایان, رستاخیز پس از مرگ.»
جالب است که نام ازیریس (آصار) به خط هیروگلیف به صورت نیمرخ مردی ریشو با موی بلند نوشته میشود.

از منظر مدرنتر یک پیرو مسیحیت, ازیریس کمابیش مانند مسیح اول به نظر میرسد. مصریان در واقع در اعتقاد به زندگی پس از مرگ و پیروی از نجات دهنده ای که به حیات بازگشته بود بر مسیحیان تقدم دارند.
این حیات پس از مرک با صلیب «آنخ» تصویر میشده است, سمبلی که مشابهی بسیار نزدیک در مسیحیت دارد.

آنخ پراستفاده ترین و مورد احترام ترین نشانه در مصر بوده است. این نشان بر روی مقابر و معابد, در دستان شاهان, خدایان, روحانیان, وزیران, شهروندان عادی و فرزندانشان تصویر میشده است. مبدا این نشان بر کسی روشن نیست. معنای آن, زندگی پس از مرگ, شباهت چشمگیری به معنای تصلیب در مسیحیت دارد که سمبل حیات پس از مرک است.
زندگی جاوید به کرات در انجیل ذکر شده است: مسیح میگوید: » من رستاخیزم, و حیاتم. آنان که به من ایمان دارند اگر بمیرند نیز به حیات ادامه میدهند. و آنان که زندگی کردند و به من ایمان داشتند هرگز نخواهند مرد.»              
بعضی آنخ را به شکل مردی مصلوب تفسیر میکنند, دایره بالایی سر او, دو خط افقی بازوانش و خط عمودی دو پای میخ شده او به صلیب هستند.
 
روز داوری
ازیریس پس از بازگشت به حیات داور ارواح مردگان شد. او قدرت آن را داشت که به کسانی که بر روی زمین درستکار بودند حیات آسمانی ببخشد.

زیرنویس تصویر: پاپیروس هونفر: ازیریس داور مردگان در روز داوری 1285 پیش از میلاد
والیس باج میگوید:
«این عقیده که ازیریس داور منصفی درباره اعمال و کلام مردمان بوده است, و درستکاران را پاداش و بدکاران را کیفر میداده, و ارباب بهشتی بوده که در آن تنها بیگناهان وارد میشدند, و این نیرو را به دلیل زندگی کردن بر روی زمین و مرگ رنج آور و سپس خیزش و حیات دوباره به دست آورده بوده است به درازای تمدن مصر عمر دارد.»
 روز داوری در مسیحیت اهمیت زیادی دارد. ارواح مردگان در مقابل کرسی داوری مسیح قرار میگیرند. آنان که از تعالیم او پیروی کرده اند درستکارند و به بهشت میروند. در انجیل آمده:
«همه باید مقابل کرسی داوری مسیح قرار گیریم و هر کس معادل اعمالش را دریافت میکند, چه خوب و چه بد.»
توصیف داوری مسیح و ازیریس بسیار به هم شبیهند. نقاشی میکل آنژ از روز داوری شباهت زیادی به تصاویر روز داوری در پاپیروسها و نقاشیهای مقابر مصری دارد.

زیرنویس تصویر: مسیح در روز داوری, اثر میکل آنژ از صومعه  سیستین, 1512 میلادی
در تصایر مصری قلب متوفی به نشانه اعمال زمینی و سجایای اخلاقی او در ترازویی قرار میگیرد که پری به نشانه «مات», قانون الهی در کفه مقابل آن گذارده شده است. اگر دو کفه برابری کنند درگذشته به بهشت راه داده میشود.
ازیریس در مقام داور همیشه نشسته تصویر میشود, همانطور که مسیح.
این تشابهات حکایت از چه دارد؟ آیا مسیحیان این مفاهیم را از مصریان آموخته اند و به تقلدی استفاده کرده اند یا ظهور مسیح برای تاثیرگذاری بر تمدنهای بر روی زمین اتفاقی تکرار شونده بوده است؟ آیا این روش و سنتی برای رو به جلو راندن انسان و تمدنش بوده است؟
 
حقیقت رو در رو با اساطیر
هیچ کس منشا ازیریس را نمیداند. اولین اسناد مکتوب تاریخی درباره او مربوط به وقایع نگارانی همچون هرودوت و پلوتارک است. این نویسندگان کلاسیک ازیریس را به صورت پادشاهی نیمه خدا تصویر کرده اند که به انسانها آموخت بر اساس «مات» یا قانون خدا زندگی کنند و آدمخواری را رها کنند. او به آنها آموخت تا به انسانها عشق بورزند ودر پیشرفت اخلاقی کوشا باشند. سپس به سایر نقاط زمین سفر کرد تا به پیشرفت سایر تمدنها کمک کند. او به دست برادر حسودش ست کشته شد اما به کمک جادوی خواهرش ایسیس دوباره حیات یافت. بار دیگر به دست برادرش کشته شد و جسد قطعه قطعه شده اش در سراسر رود نیل پخش شد. فرزند او هوروس ست را مغلوب کرد و انتقام قتل پدر را از او گرفت.
این نیمه واقعی بودن داستان تا حدی به این نکته برمیگردد که راویان ازیریس را شخصیتی افسانه ای و غیر واقعی میپنداشتند. اما نگاهی به دیوار نگاره های مصر و پاپیروسها خلاف این تصور را ثابت میکند. ازیریس تغییرات زیربنایی در تمام جنبه های زندگی مردم مصر ایجاد کرد. او فضایل اخلاقی, قدرت تمایز بین خوب و بد و عشق به همنوع را به آنان آموخت به حدی که در ساید تمدنهای زمین مشابهی نیافت.
او همچنین بنیانگذار یک فلسفه جدید بود. پیروانش آموختند که بدن انسان نه کامل است و نه ابدی بلکه عنصری معنوی در وجود آنان است که پس از مرگ بدن برمیخیزد و برای ادامه وجود به عالمی معنوی منتقل میشود, اگر بر اساس مات یا قانون الهی رفتار کرده باشد. در نتیجه وابستگی به متعلقات این دنیا بی معنی دانسته میشود. این دقیقا همان تعلیمات مسیحیت حقیقی است, نه مسیحیتی که کلیساها رواج میدهند.
ازیریس, ققنوس
مصریان ازیریس را به پرنده ای آسمانی تشبیه میکنند درست همانطور که مسیحیان روح مسیح را به کبوتری سفید و درخشان تشبیه میکنند. مصریان پرنده را بنو  Benu مینامیدند و یونانیان آن را ققنوس میخواندند. بر اساس اساطیر این پرنده در مقاطعی از تاریخ در آسمان مشرق پدیدار میشود تا نوید آغاز دورانی جدید را بدهد. این پرنده پس از آشکار شدن در آتش خود میسوزد اما دوباره جوان و زنده از مرگ برمیخیزد.

محققان جملگی عقیده دارند ققنوس همان ازیریس است. فیلسوف آلمانی آدولف ارمان  Adolf Erman چنین توضیح میدهد:
«روح ازیریس … در پرنده «بنو», ققنوس, جای دارد…»
نوشته ای بر روی یک تابوت این فرض را تایید میکند:
«من ققنوس بزرگم درون «اون». او کیست؟ ازیریس کیست؟ ناظر هستی. او کیست؟ او ازیریس است.»
ویژگیهای نسبت داده شده به ازیریس و ققنوس همام ویژگیهای مسیح هستند. هر دو در آسمان مشرق ظهور میکنند(ستاره بیت اللحم در آسمان به نشانه ظهور «شاه» طلوع کرد). هر دو از مرگ دوباره متولد میشوند. هر دو به مفهوم زندگی پس از مرگ و رستاخیز اشاره میکنند. هر دو آغازگر عصری جدیدند. (ظهور مسیح نقطه تعیین عصر جدید شد, پیش/پس از تولد مسیحی) و بالاخره وعده ظهور دوباره هر دو داده شده است.
اولین ظهور ازیریس
مصریان اولین ظهور ازیریس و نمایان شدن ققنوس را آغاز عصر طلایی خود, زپ تپی Zep Tepi میدانستند و آن را «اولین بار» مینامیدند. آنها معتقد بودند بنیان تمدنشان در همین دوران دور و درخشان بنا گذاشته شد. راندل کلارک R.T. Rundle Clark پروفسور سابق مصرشناسی در دانشگاه منچستر درباره «اولین بار» چنین میگوید:
همه آنچه که وجود یا اهمیتش مورد تایید بود به «اولین بار» منصوب میشد. از پدیده های طبیعی تا مناسک, نشان سلطنتی, نقشه معابد, فمولهای جادویی یا پزشکی, خط هیروگلیف, تقویم, همه افزار الات تمدن… همه آنچه که خوب یا مفید بود در «اولین بار» بنا گذاشته شده بود, که به همین دلیل دوران طلایی کمال مطلق بود…»
«اولین بار» به نظر دوره ای میرسد که در آن ازیریس به عنوان پادشاه برگ مصر حکمرانی میکرد. در همین دوره » مات» و ستایش «را», خدای واحد مصر را بنا نهاد. راندل کلارک میگوید:
«پادشاهی ازیریس دوران طلایی بود, الگویی برای نسلهای آینده»
«مات» و وحدانیت الگوهایی برای نسلهای آینده بودند که توسط ازیریس پایه گذاری شدند, نیروی پیش برنده مصر به مدت هزاران سال.
آنخ پراستفاده ترین و مورد احترام ترین نشانه در مصر بوده است. این نشان بر روی مقابر و معابد, در دستان شاهان, خدایان, روحانیان, وزیران, شهروندان عادی و فرزندانشان تصویر میشده است. مبدا این نشان بر کسی روشن نیست. معنای آن, زندگی پس از مرگ, شباهت چشمگیری به معنای تصلیب در مسیحیت دارد که سمبل حیات پس از مرک است.
زندگی جاوید به کرات در انجیل ذکر شده است: مسیح میگوید: » من رستاخیزم, و حیاتم. آنان که به من ایمان دارند اگر بمیرند نیز به حیات ادامه میدهند. و آنان که زندگی کردند و به من ایمان داشتند هرگز نخواهند مرد.»              
بعضی آنخ را به شکل مردی مصلوب تفسیر میکنند, دایره بالایی سر او, دو خط افقی بازوانش و خط عمودی دو پای میخ شده او به صلیب هستند.
 
روز داوری
ازیریس پس از بازگشت به حیات داور ارواح مردگان شد. او قدرت آن را داشت که به کسانی که بر روی زمین درستکار بودند حیات آسمانی ببخشد.

زیرنویس تصویر: پاپیروس هونفر: ازیریس داور مردگان در روز داوری 1285 پیش از میلاد
والیس باج میگوید:
«این عقیده که ازیریس داور منصفی درباره اعمال و کلام مردمان بوده است, و درستکاران را پاداش و بدکاران را کیفر میداده, و ارباب بهشتی بوده که در آن تنها بیگناهان وارد میشدند, و این نیرو را به دلیل زندگی کردن بر روی زمین و مرگ رنج آور و سپس خیزش و حیات دوباره به دست آورده بوده است به درازای تمدن مصر عمر دارد.»
 روز داوری در مسیحیت اهمیت زیادی دارد. ارواح مردگان در مقابل کرسی داوری مسیح قرار میگیرند. آنان که از تعالیم او پیروی کرده اند درستکارند و به بهشت میروند. در انجیل آمده:
«همه باید مقابل کرسی داوری مسیح قرار گیریم و هر کس معادل اعمالش را دریافت میکند, چه خوب و چه بد.»
توصیف داوری مسیح و ازیریس بسیار به هم شبیهند. نقاشی میکل آنژ از روز داوری شباهت زیادی به تصاویر روز داوری در پاپیروسها و نقاشیهای مقابر مصری دارد.

زیرنویس تصویر: مسیح در روز داوری, اثر میکل آنژ از صومعه  سیستین, 1512 میلادی
در تصایر مصری قلب متوفی به نشانه اعمال زمینی و سجایای اخلاقی او در ترازویی قرار میگیرد که پری به نشانه «مات», قانون الهی در کفه مقابل آن گذارده شده است. اگر دو کفه برابری کنند درگذشته به بهشت راه داده میشود.
ازیریس در مقام داور همیشه نشسته تصویر میشود, همانطور که مسیح.
این تشابهات حکایت از چه دارد؟ آیا مسیحیان این مفاهیم را از مصریان آموخته اند و به تقلدی استفاده کرده اند یا ظهور مسیح برای تاثیرگذاری بر تمدنهای بر روی زمین اتفاقی تکرار شونده بوده است؟ آیا این روش و سنتی برای رو به جلو راندن انسان و تمدنش بوده است؟
 
حقیقت رو در رو با اساطیر
هیچ کس منشا ازیریس را نمیداند. اولین اسناد مکتوب تاریخی درباره او مربوط به وقایع نگارانی همچون هرودوت و پلوتارک است. این نویسندگان کلاسیک ازیریس را به صورت پادشاهی نیمه خدا تصویر کرده اند که به انسانها آموخت بر اساس «مات» یا قانون خدا زندگی کنند و آدمخواری را رها کنند. او به آنها آموخت تا به انسانها عشق بورزند ودر پیشرفت اخلاقی کوشا باشند. سپس به سایر نقاط زمین سفر کرد تا به پیشرفت سایر تمدنها کمک کند. او به دست برادر حسودش ست کشته شد اما به کمک جادوی خواهرش ایسیس دوباره حیات یافت. بار دیگر به دست برادرش کشته شد و جسد قطعه قطعه شده اش در سراسر رود نیل پخش شد. فرزند او هوروس ست را مغلوب کرد و انتقام قتل پدر را از او گرفت.
این نیمه واقعی بودن داستان تا حدی به این نکته برمیگردد که راویان ازیریس را شخصیتی افسانه ای و غیر واقعی میپنداشتند. اما نگاهی به دیوار نگاره های مصر و پاپیروسها خلاف این تصور را ثابت میکند. ازیریس تغییرات زیربنایی در تمام جنبه های زندگی مردم مصر ایجاد کرد. او فضایل اخلاقی, قدرت تمایز بین خوب و بد و عشق به همنوع را به آنان آموخت به حدی که در ساید تمدنهای زمین مشابهی نیافت.
او همچنین بنیانگذار یک فلسفه جدید بود. پیروانش آموختند که بدن انسان نه کامل است و نه ابدی بلکه عنصری معنوی در وجود آنان است که پس از مرگ بدن برمیخیزد و برای ادامه وجود به عالمی معنوی منتقل میشود, اگر بر اساس مات یا قانون الهی رفتار کرده باشد. در نتیجه وابستگی به متعلقات این دنیا بی معنی دانسته میشود. این دقیقا همان تعلیمات مسیحیت حقیقی است, نه مسیحیتی که کلیساها رواج میدهند.
ازیریس, ققنوس
مصریان ازیریس را به پرنده ای آسمانی تشبیه میکنند درست همانطور که مسیحیان روح مسیح را به کبوتری سفید و درخشان تشبیه میکنند. مصریان پرنده را بنو  Benu مینامیدند و یونانیان آن را ققنوس میخواندند. بر اساس اساطیر این پرنده در مقاطعی از تاریخ در آسمان مشرق پدیدار میشود تا نوید آغاز دورانی جدید را بدهد. این پرنده پس از آشکار شدن در آتش خود میسوزد اما دوباره جوان و زنده از مرگ برمیخیزد.

محققان جملگی عقیده دارند ققنوس همان ازیریس است. فیلسوف آلمانی آدولف ارمان  Adolf Erman چنین توضیح میدهد:
«روح ازیریس … در پرنده «بنو», ققنوس, جای دارد…»
نوشته ای بر روی یک تابوت این فرض را تایید میکند:
«من ققنوس بزرگم درون «اون». او کیست؟ ازیریس کیست؟ ناظر هستی. او کیست؟ او ازیریس است.»
ویژگیهای نسبت داده شده به ازیریس و ققنوس همام ویژگیهای مسیح هستند. هر دو در آسمان مشرق ظهور میکنند(ستاره بیت اللحم در آسمان به نشانه ظهور «شاه» طلوع کرد). هر دو از مرگ دوباره متولد میشوند. هر دو به مفهوم زندگی پس از مرگ و رستاخیز اشاره میکنند. هر دو آغازگر عصری جدیدند. (ظهور مسیح نقطه تعیین عصر جدید شد, پیش/پس از تولد مسیحی) و بالاخره وعده ظهور دوباره هر دو داده شده است.
اولین ظهور ازیریس
مصریان اولین ظهور ازیریس و نمایان شدن ققنوس را آغاز عصر طلایی خود, زپ تپی Zep Tepi میدانستند و آن را «اولین بار» مینامیدند. آنها معتقد بودند بنیان تمدنشان در همین دوران دور و درخشان بنا گذاشته شد. راندل کلارک R.T. Rundle Clark پروفسور سابق مصرشناسی در دانشگاه منچستر درباره «اولین بار» چنین میگوید:
همه آنچه که وجود یا اهمیتش مورد تایید بود به «اولین بار» منصوب میشد. از پدیده های طبیعی تا مناسک, نشان سلطنتی, نقشه معابد, فمولهای جادویی یا پزشکی, خط هیروگلیف, تقویم, همه افزار الات تمدن… همه آنچه که خوب یا مفید بود در «اولین بار» بنا گذاشته شده بود, که به همین دلیل دوران طلایی کمال مطلق بود…»
«اولین بار» به نظر دوره ای میرسد که در آن ازیریس به عنوان پادشاه برگ مصر حکمرانی میکرد. در همین دوره » مات» و ستایش «را», خدای واحد مصر را بنا نهاد. راندل کلارک میگوید:
«پادشاهی ازیریس دوران طلایی بود, الگویی برای نسلهای آینده»

«مات» و وحدانیت الگوهایی برای نسلهای آینده بودند که توسط ازیریس پایه گذاری شدند, نیروی پیش برنده مصر به مدت هزاران سال.

شف شهر گمشده مردمان ابر در پرو

در سال 2008 ، و در اعماق جنگلهای بارانی آمازون شهر گمشده ای کشف شد که می تواند پرده از اسرار قبیله ای افسانه ای بردارد . در باره «مردمان ابر» در پرو ، تنها اطلاعاتی که در دسترس است این است که تمدنی باستانی و سفید پوست بودند که در قرن 16 میلادی توسط بیماری ها و جنگ ، نابود و محو شدند .

باستان شناسان اما ، توانستند دژ مستحکمی را در نقاط دور افتاده کوهستانی پرو ، که به خاطر زیبایی طبیعی بکرش مشهور است ، کشف نمایند .

 An ancient Chachapoyas village located close to the area where the lost city was found

یک روستای قدیمی چاچاپویا ها (Chachapoyas) در نزیدیکی منطقه ای که شهر گمشده کشف شد .

تصور می شود این کشف بالاخره بتواند اسرار «دلاوران سفید پوست ابرها» را برای تاریخدانان روشن سازد . گفته شده این مردمان این قبیله پوستی روشن و موهایی بور و بلوند داشتند و چون در قسمتهای بسیار مرتفع جنگل می زیستند به آنها دلاوران ابرها گفته می شد . مشخصاتی که باعث ایجاد بحثهای زیادی بین تاریخدانان شده زیرا در آن ناحیه نشانه ای از هیچ پیشینه اروپایی شناخته شده وجود ندارد چرا که مردمان آن منطقه همگی پوستی تیره تر دارند.

این دژ در یکی از دور افتاده ترین نقاط آمازون واقع شده و روی لبه شکاف پر ارتفاعی در زمین ساخته شده . احتمالاً برای اینکه بتوانند از حضور دشمنان خود آگاه شوند .

The area where the lost city was discovered by a team of archaeologists

منطقه ای که شهر گمشده در آن کشف شده.

Chachapoyas

چاچاپویاها ، یا همان دلاوران ابرها ، مردمانی آندی (مربوط به رشته کوههای آند)
بودند که در جنگلهای مرتفع آمازون که امروزه در پرو واقع است می زیستند .

کمپ اصلی از دایره ای از خانه های سنگی تشکیل شده که بر طبق باستان شناسی به نام بندیکت گویچوچیا پرز Benedict Goicochea Perez، امروزه 12 هکتار جنگل انبوه آنرا پوشانده .

روی برخی از صخره های این دژ نقاشی هایی وجود دارد و نزدیک سکونت گاه ها سکوهایی سنگی دیده می شود که تصور می شود از آنها جهت آسیاب کردن گیاهان و دانه ها برای مصارف خوراکی و دارویی استفاده می شده .

مردمان ابری ، زمانی قلمروی وسیعی را تحت اختیار خود داشتند که از رشته کوه های آند شروع می شد و تا نواحی جنگلهای آمازون شمال پرو ادامه می یافت . تا روزیکه توسط اینکاها فتح شد . اما بعداً که استعمارگران اسپانیایی به آن منطقه وارد شدند ، برای شکست اینکاها ، با آنها متحد شدند .دلاوران ابرها اما ، در نهایت به خاطر شیوع بیماریهای اروپایی مانند سرخک و آبله نابود شدند .

city

جنگلهای انبوه شمال پرو

بیشتر زندگی آنان که به قبل از قرن نهم باز می گردد غارت شد و شواهد اندکی را برای باستان شناسان از خود به جای گذاشت. قبلاً هم بقایایی کشف شده بود ، اما دانشمندان بیشتر منتظر  نتایج تحقیقاتی که در 500 مایلی شمال شرق لیما ، پایتخت پرو انجام می شود هستند .

تا کنون هر گونه اطلاعاتی که ما راجع به تمدنهای گمشده می دانیم از افسانه های اینکایی گرفته شده . حتی معلوم نیست که آنها خود را چه می نامیدند چون کلمه ی چاچاپویا که معنی «مردمان ابرها» را می دهد ، نیز نامی است که توسط اینکاها بر آنها گذاشته شده .

قلعه آنها کوئلاپ (Kuellap) نام دارد و بر روی کوهی قرار دارد که اوتکوبامبا (Utcubamba) نام دارد . این قلعه را فقط می توان با مجتمع ماچوپیچو (Machu-Picchu)ـی اینکاها که متعلق به صدها سال بعد از آن است مقایسه نمود .

در 2006 باستان شناسان گور زیر زمینی ای  را در غاری در همان نزدیکی کشف کردند . 5 مومیایی در آن بود که پوست و موی دو تای آنها دست نخورده باقی مانده بود .

Peru

Pedro Cieza de Leon ، تاریخنگار چاچاپویا ها در مورد این قبیله می نویسد : » آنها سفیدپوست ترین و خوش قیافه ترین مردمی اند که تاکنون دیده ام و زنان آنها آنقدر زیبا هستند که اینکاها با آنها ازدواج کرده و آنها را به معبد خورشید راه می دادند.

این مردمان ، همیشه لباسهایی پشمی می پوشیدند و لاوتوس llautos (نوعی عمامه پشمی) بر سر می گذاشتند و با این نشانه ها ، همه جا شناخته می شدند .

قلمروی چاچاپویا ها در قسمت شمالی کوه های آند که امروزه در پرو است واقع شده بود . ناحیه ای مثلتی شکل که تاثیر گرفته از مکان دو رودخانه Maranon و Utcubambaدر ناحیه Bagua تا حوزه آبریز رود Abiseo است . اندازه رود Maranon و پوشش کوهستانی منطقه حاکی از آن است که این منطقه عمدتاً منزوی و ایزوله بوده .



درختی با 250 نوع سیب متفاوت


درختی با 250 نوع سیب متفاوت


عجیب و غریب | درختی با 250 نوع سیب متفاوت سیب میوه ای است که در دنیا به گونه های مختلف رشد می کند و می توان نمونه های مختلفی از آن را در دنیا پیدا کرد ولی شاید به سختی بتوان گونه های سیب آسیایی را در اروپا کاشت یا حتی پیدا کرد.
 

نگهداری از هر درختی بسیار سخت است زیرا یک باعبان باید همیشه با دل و جان به یاری درختانش برود و آن ها را از نهالی کوچک به درختی تنومند تبدیل کنند اما همه این نگهداری ها با به ثمر نشستن یک درخت خستگی باغبان را از بین می برد.

"پاول برنت" باغبانی است که 20 سال برای درخت محبوبش تلاش کرده است و هر آنچه این درخت نیاز داشته برای آن تهیه نموده است تا این روزها به یکی از شگفت انگیزترین درخت های دنیا تبدیل شود.

این باغبان 40 ساله این روزها درخت سیبی دارد که 250 نوع مختلف سیب تولید می کند که در دنیا منحصر به فرد است. او می گوید ابتدا یک باغ سیب داشتم ولی تصمیم گرفتم درختی مرجع از همه سیب ها بسازم به همین علت هر ساله چند نوع مختلف را به درخت مرجع پیوند زدم.

در میان این گونه های مختلف سیب این درخت نمونه های نادری نیز وجود دارد که تاریخ حیات آن ها به سال های 1908 یا حتی قدیمی تر از آن و به سال 1883 بر میگردد. پاول برنت قصد دارد این درخت را ثبت جهانی کند.

جانوران


بدبوترین جانوران روی زمین
عجیب و غریب | بدبوترین جانوران روی زمین در حالی که اغلب حیوانات تصور می کند استتار، پوست سخت و درندگی بهترین دفاع در حیات وحش است، 5 گونه هستند که می دانند بوی بد بهترین شیوه دفاع در برابر هر مهاجمی است!
 
هیچ چیزی مثل بوی بد نمی تواند دیگران را فراری دهد. حتی حیوانات هم این را می دانند! بسیاری از حیوانات تا اندکی بوی بسیار بد حس می کنند، پا به فرار می گذارند و پنج گونه جانوری این موضوع را بهتر از هر جنبده دیگر روی زمین درک کرده اند.

کرکس

کرکس ها با قدرت استفراغ آشنا هستند. آنها لاشخورهایی هستند که مهمانی خود را بر روی گوشت فاسد حیوانات مرده برگزار می کنند. (البته آنها با پاک کردن محیط زیست و مناظر طبیعی از لاشه ها و باکتری های موجود در این لاشه ها برای ما انسان ها خیلی هم مفیدند). زمانی که کرکس ها احساس خطر می کنند، استفراغ می کنند تا بوی بد لاشه های خورده شده بلند شود و مهاجمان فرار را بر قرار ترجیح دهند. قی کردن به کرکس مجال پرواز و دور شدن سریع را خواهد داد و آن ماده متعفنی که به جا می گذراد خاری است به چشمان دشمن متجاوز. معمولا این روش موثری است، مگر این که مهاجم پرروتر از این حرف ها باشد.

صاریغ

با توجه به این که صاریغ ها می توانند خود را به مردن بزنند، تولید بوی بد انتخاب اول آنها نیست. این حیوان گاهی چندین ساعت با زبان آویزان دراز می کشد تا شکارچی مرگ او را باور کند و در جای دیگری به دنبال غذای تازه بگردد. حتی اگر حمله چندین بار تکرار شود، باز هم آنها مثل مجسمه سر جای خود می مانند.

این بازیگران بی نظیر که حتی لیاقت دعوت شدن به هالیوود را هم دارند، برای طبیعی تر شدن بازی خود، بوی زننده جانوران مرده را هم از خود ساطع می کنند.

هوآتزین

برای ملاقات با یکی از بزرگ ترین خوانندگان، رقصندگان و نمایشگران دنیای پرندگان باید بینی خود را مسدود نگه دارید؛ چرا که این پرنده فکر می کند گاو است! این پرنده هواتزین نام دارد و بویی مانند کود گاوی تازه تولید می کند. غذای غالب این حیوان برگ است و تنها پرنده ی شناخته شده ای است که همانند گاو از روش تخمیر برای هضم استفاده می کند. این فرایند منجر به تولید بوی بدی می شود و این پرنده را شایسته نام پرنده بدبو می کند. آوازه بوی بد این پرنده چنان در حیات وحش پیچیده که هیچ موجودی تمایلی به شکار و خوردن گوشتش ندارد.

هزار پا

هزارپاها موجودات حقه بازی هستند. درست است که به کرم شباهت دارندد، اما حتی حشره هم نیستند. آنها جزو مفصل داران هستند و هم خانواده خرچنگ و عنکبوت ها. اما با وجود ظاهر ترسناکشان، برگ می خورند و انسان ها را نیش نمی زنند.

یکی از شیوه های دفاعی هزارپاها در مقابل شکارچیان متعددی که به دنبال آنها هستند (منجمله مارمولک ها و پرندگان)، به خود پیچیدن به صورت یک توپ است. برخی از آنها اسپری دفاعی مهلکی را آزاد می کنند که می تواند پوست و چشم را آزار دهد و بوی وحشتناکی هم دارد.

گفته می شود که هزارپاها 30 نوع ترشح متفاوت شیمیایی دارند و بستگی به شانستان دارد که با کدام یک مواجه شوید. یکی از آنها سیانید هیدروژن است. نوعی دیگر نیز بنزوکویینون را آزاد می کند که می تواند دست شما را لکه دار کند.

در واقع مواد ترشحی دفاعی آنها برای مقابله با حیوانات کوچک تر است، اما اگر در مقابله با یک انسان، چنین کاری انجام دهند، تنها کاری که فرد باید انجام دهد، شست و شوی دستانش است.

خرگوش دریایی

خرگوش های دریایی جانورانی خوشمزه ولی سمی هستند و به همین دلیل مطبوع ترین منو در زنجیره غذایی دریایی محسوب نمی شوند. با این وجود این نوع خرگوش دریایی، روش دفاعی زیرکانه ای در تولید بوی بسیار بد دارد که در تضاد با همتاهای بوداری است که پیش از این با آنها آشنا شدید. خرگوش دریایی جوهر ارغوانی لزجی را ترشح می کند که گوشت این حیوان را برای صیادش بی مزه تر می کند .محققان دریافته اند که خرچنگ های دریایی که با جوهر خرگوش دریایی آغشته شده اند رفتارهای مضطربانه ای همانند تکان دادن دم و ساییدن قسمت هایی از دهان را نشان داده اند. تحقیقی با استفاده از خرچنگ های خاردار به عنوان شکارچی، نشان داده که رنگ جوهر خرگوش دریایی گیرنده شیمیایی خرچنگ را مسدود می کند و خرچنگ نمی تواند غذای خود را بو بکشد. به عبارت دیگر خرگوش دریایی بینی دشمنان خود مسدود می کند بنابراین آنها طعمه را نمی توانند تشخیص دهند.

 

ماجرای رادیو


ماجرای راه افتادن رادیو در ایران از آغار تا کنون

دانستنی ها | ماجرای راه افتادن رادیو در ایران از آغار تا کنون وقتی نوای گرامافون برای اول بار شنیده شد عده ای فکر می کردند نوازنده ها همراه با خواننده در داخل دستگاه هستند و پس از پایان کار از آن بیرون می آیند. جالب اینجاست که بیشتر تهرانی ها در بدو برخورد با رادیو هم به آن دستگاه حبس صوت (زندان صدا) لقب دادند.
 

رادیو ایران

تا قبل از پیدایش رادیو و تلویزیون در ایران به خصوص در پایتخت، نوای موسیقی گرامافون های بوقی و صفحه های یک دور و دو دور و بعدها 33 دور و تماشاخانه های لاله زار و نمایش های سنتی و روحوضی، اسباب سرگرمی بود و اوقات فراغت مردم را پر می کرد. گرامافون یا دستگاه موسیقی توسط کمپانی های انگلیسی وارد شد و چون گران قیمت و تجملی بود در خانه هر کسی پیدا نمی شد. وقتی نوای گرامافون برای اول بار شنیده شد عده ای فکر می کردند نوازنده ها همراه با خواننده در داخل دستگاه هستند و پس از پایان کار از آن بیرون می آیند. جالب اینجاست که بیشتر تهرانی ها در بدو برخورد با رادیو هم به آن دستگاه حبس صوت (زندان صدا) لقب دادند.

پای رادیو و اولین ایستگاه رادیویی در اواسط سال 1303 شمسی به ایران باز شد. در آن سال دولت وقت یک فرستنده با قدرت 20 کیلو وات با آنتن 120 متری و طول موج کوتاه را برای پایتخت به همراه شش فرستنده کوچک تر با قدرت چهار کیلو وات موج متوسط برای شهرستان های تبریز، مشهد، کرمان، شیراز، کرمانشاه و خرمشهر از روسیه خرید. این درخواست از سوی وزارت جنگ بود و به رادیو به عنوان یک دستگاه بی سیم و مخابره پیام نگاه می شد. فرستنده تهران پس از ورود به ایران در زمینی به مساحت 20هکتار پشت کاخ قاجار در جاده شمیران حوالی سیدخندان نصب شد که بعدها معروف به ایستگاه بی سیم شد.

آن کاخ قاجار هم با روی کار آمدن رضاخان تبدیل به اولین زندان استاندارد ایران- یعنی زندان قصر- شد که رادیو پشت آن قرار داشت. اما این پایان کار نبود چرا که مهندسان روسی کار را ناتمام گذاشتند تا رضاخان که علاقه زیادی به کار با آلمانی ها داشت از مهندسان آلمانی دعوت به کار کند. به مرور زمان دو دستگاه دیگر فرستنده کوچک تر در میدان توپخانه و در جنوب شرقی تهران محله نجف آباد (میدان خراسان تیر دوقلوی امروز) نصب شد تا اداره رادیو سر و شکل رسمی تری به خود بگیرد.

مجری طرح رادیو شرکت تلفنکن آلمان بود و در نهایت پس از یک دوره کار شبانه روزی پنج ماهه برای نصب و راه اندازی ابزار رادیو از آذر 1308 تا اردیبهشت 1309 بالاخره اولین ایستگاه رادیویی ایران افتتاح و صدای نغمه موسیقی ایرانی از بلندگوهای نصب شده در محوطه اداره بی سیم سیدخندان شنیده شد. اداره رادیو در کمرکش جاده قدیم شمیران کمی پایین تر از ایستگاه سیدخندان قرار گرفته بود که بعدها ساختمان وزارت پست و تلگراف و هتل بین المللی تهران نیز همراه پل سیدخندان روبه روی آن ساخته شد.

اولین برنامه های رادیویی

اولین برنامه های رادیویی پخش موسیقی سنتی ایرانی و عربی و گفتارهای فرهنگی و مذهبی بود. به مرور زمان از استادانی چون سعید نفیسی و ذبیح الله صفا و چند نفر گوینده نیز دعوت به کار شد تا نیازهای رادیو را برطرف و برنامه سازی کنند. رادیو ایران در طول روز دارای دو نوبت پخش برنامه بود که بخش اول از ساعت 11:30 صبح تا 14 بود و بخش دوم هم از ساعت 5:45 دقیقه تا 12:30 شب ادامه داشت؛ برنامه هایی که به زبان های فارسی، عربی، انگلیسی، فرانسه و آلمانی پخش می شد. سازمان های ارتشی هم برای خود صاحب برنامه بودند و در ساعات مشخصی با عنوان رادیو نیروی هوایی یا زمینی و دریایی برنامه های ویژه خود را پخش می کردند.

با پیدایش رادیو در ایران به خصوص در تهران، صاحبان مطبوعات (روزنامه ها و مجلات) و همچنین هنرمندان تئاتر و صاحبان نمایشخانه ها تصور می کردند که رادیو دشمن آنهاست و به زودی نانشان را آجر می کند. اما این گونه نبود چرا که دستگاه رادیو هم مانند گرامافون گران قیمت بود و خرید آن از عهده هر خانواده ای بر نمی آمد. مطبوعات و سالن های تئاتر تا زمانی یکه تازی می کردند که تلویزیون به بازار آمد و بر نقش آنها تاثیر گذاشت.

اولین رادیوهایی که به خانه تهرانی ها راه یافتند رادیوهای بزرگ لامپی از مارک وستینگهاوس و زیمنس بودند. زمانی که آنها را روشن می کردند مدتی زمان می برد تا لامپ ها داغ شده و رادیو شروع به کار کند.

این رادیوها از لحاظ جثه و بزرگی چیزی شبیه تلویزیون های 21 اینچ امروزی بودند و از رادیو ترانزیستوری خبری نبود. پای رادیو ترانزیستوری در اواسط دهه 40 به ایران باز شد که هم کوچک تر و هم ارزان تر از رادیوی لامپی بود؛ همان رادیوهای لامپی که امروز عتیقه و جزو لوازم دکوری منازل شده است. شرکت سونی ژاپن برای اولین بار در سال 1965 میلادی به صورت انبوه تولید رادیوی ترانزیستوری را شروع کرد که با یک باتری کوچک کار کرد و از لحاظ جثه و قیافه به اندازه کف دست بود و در جیب جا می شد.

اداره رادیو در جاده شمیران برای مدتی در جریان جنگ جهانی دوم تعطیل شد و دوباره کارش را از سال 1322 شمسی شروع کرد. این اداره از لحاظ رفت و آمد چیزی حدود نه کیلومتر با شهر فاصله داشت و به همین دلیل رفت و آمد کارکنان با تنها اتومبیل استیشن سواری دولتی آن روزگار سخت بود.

در سال 1339 هنگام جشن 20 سالگی رادیو جای آن به ساختمان جدیدی در مرکز شهر (میدان ارگ) منتقل شد که این محل صاحب استودیوهای ضبط موسیقی و برنامه های اجتماعی و طنز و سرگرمی بود. بعد از تهران، تبریز اولین شهری بود که صاحب رادیوی محلی شد و به مرور تا سال 1340 شهرهایی دیگر چون مشهد، کرمان، اهواز، شیراز، رشت، سنندج و کرمانشاه هم صاحب فرستنده و اداره شدند.

رادیو در آغاز کار تحت نظارت نخست وزیری بود و بعد از آن به وزارت اطلاعات و جهانگردی با عنوان اداره انتشار و رادیو واگذار شد که تحت نظارت این وزارتخانه بود. این وضعیت تا اواخر دهه 40 و تاسیس سازمان تلویزیون ملی ایران ادامه داشت که با ظهور تلویزیون در آن ادغام شد. حالا 70 سالی از آن روز می گذرد که گوینده ای آشنا پشت میکروفون اداره رادیو نشست و با خوشحالی و تحکم گفت: «اینجا تهران است، صدای ما را از رادیو ایران می شنوید

اولین نمایش های رادیو بی سیم در ایران همگی به صورت زنده اجرا و پخش می شد و چیزی به نام ضبط وجود نداشت و هنرمندان آن زمان در دهه 20 باید با مهارت و بدون تپق نقش خود را اجرا می کردند.

معروف ترین برنامه های رادیو از دهه 40 تا به امروز برنامه شما و رادیو (صبح جمعه با شما) و قصه شب بوده که مخاطبان زیادی را به سوی خود جلب و تیپ های مشهوری را به عنوان تیپ رادیویی معرفی کرده اند.

اولین گزارش جنایی ای که از رادیو پخش شد و توجه خیلی ها را جلب کرد «اعترافات هوشنگ ورامینی»- قاتل زنجیره ای رانندگان- بود که توسط پرویز یاحقی تهیه شد.

رادیو نقش مهمی را در کودتای 1332 شمسی داشت که شرح مفصلی دارد. یکی از اولین نقاطی که پس از کودتا تصرف شد اداره رادیو بود و مردم تهران از رادیو متوجه این واقعه شدند.

آگهی های تبلیغاتی از اواسط دهه 30 شمسی بعد از مطبوعات، در رادیو شروع و بعدها با ورود تلویزیون به ایران باب شد.

یکی از ماجراهای عجیب و غریبی که اورسن ولز- کارگردان و هنرپیشه فیلم معروف «همشهری کین»- انجام داد در ایران هم دردسرساز شد. ولز که کارش را از رادیو شروع کرد و به سینما رسید یک بار با انتشار یک گزارش ساختگی و زنده از حمله فضایی ها به آمریکا شوخی به راه انداخت و مردم را وحشت زده کرد. پس از آن مجریان رادیو تهران نیز از آن کار کپی کرده و در اوایل دهه 40 مجری برنامه رادیو تهران در برنامه «همه روز، همین ساعت، همین جا» با خبر دروغ برخورد یکی از سیارات با زمین مردم تهران را شوکه و نگران کرد.

اولین آنتن رادیو بی سیم در جاده قدیم شمیران (شریعتی امروز- ساختمان پست و تلگراف) 30 متر ارتفاع داشت.

مرحوم منوچهر نوذری- چهره معروف رادیو و تلویزیون- توسط برادرش محمود نوذری وارد عرصه هنر شد و خیلی زود با استعداد و هوشی که داشت تبدیل به یکی از چهره های معروف رادیو شد. او کارش با «دردونه» شروع شد و با اجرای تیپ های دیگر مانند آقای ملون، آمیرز عبدالطمع و بعد اجرای مسابقه در تلویزیون به اوج شهرت رسید.

محل رادیو بی سیم یکی از ایستگاه های معروف خط اتوبوسرانی شرکت واحد و اتوبوسرانی شهری اولیه بود که بعدها با حضور یک فرد سید سقا که به مسافران آب می داد و به خوشرویی مشهور بود، به سیدخندان تغییر نام داد.

درمورد بدن خود



اتفاقات عجیب بدنتان را بشناسید

دانستنی ها | اتفاقات عجیب بدنتان را بشناسید هرچه بیشتر پیاز خرد کنید، گاز بیشتری تولید شده و بیشتر اشک می ریزید. واکنش شیمیایی پیاز مکانیسم دفاعی است که در برابر آسیب دیدن خود مقاومت می کند.
 

1- چرا موقع خندیدن گریه می کنیم؟
کارشناسان هنوز علت آن را نمی دانند اما یک نکته به نظر می رسد و آن اینکه خندیدن و گریه کردن شبیه واکنش های روانشناسی است.
روبرت پرووین روانشناس دانشگاه مری لند می گوید: هر دوی آنها زمانی اتفاق می افتد که احساسات تا حد زیادی تحریک می شود. لی دووفنر استاد دانشگاه میامی و چشم پزشک انستیتو باسکون می گوید: معمولا گریه با ناراحتی همراه است اما گریه کردن یک واکنش پیچیده تر انسان است. اشک با احساسات مختلفی تحریک می شود از جمله: درد، ناراحتی، و در بعضی موارد خوشحالی بیش از حد.
وقتی چنین اتفاقی افتاد، بسیار خوب است زیرا هر دو خندیدن و گریه کردن با بی اثر کردن هورمون کورتیزول و آدرنالین، استرس را از بین می برد. بنابراین اگر موقع خندیدن گریه کردید، شانس به شما رو کرده است.

2- چرا پیاز اشک چشم ها را در می آورد؟

وقتی که شما پیاز را پوست کنده و قاچ می کنید، سلول های پیاز را پاره می کنید، و آنزیم هایی که گازی به نام پروپانتیل سولفکسید تولید می کنند آزاد می شوند. وقتی که گاز به چشمان شما می رسد، اشک چشمهایتان جاری می شود و اسید سولفوریک بسیار رقیقی تولید می شود و چشم را می سوزاند. در این موقع مغز به چشم پیغام میدهد که اشک بیشتری جاری شود و چشم ها قرمز و متورم شود. هرچه بیشتر پیاز خرد کنید، گاز بیشتری تولید شده و بیشتر اشک می ریزید. واکنش چشم به پیاز مکانیسم دفاعی است که در برابر آسیب دیدن خود مقاومت می کند.

قبل از اینکه پیاز را خرد کنید آن را داخل فریزر بگذارید تا از سوزش و اشک چشمانتان جلوگیری کند. دمای سرد، روند آزاد شدن آنزیم ها را کند می کند. بنابراین در سوزش و اشک چشمهایتان تاخیر ایجاد می کند.

3- چرا مفصلهایتان صدا می دهد؟

بیشتر مفصل های بدن انسانها، مفاصل دوتایی متحرک مثل بند انگشتها و شانه ها هستند که دو استخوان را با پوششی به نام کپسول مفصلی به هم وصل کرده اند. داخل پوشش مفصل ها مایع لغزنده و زلالی است که مقداری نیز گازهای نامحلول در آن وجود دارد. وقتی که شما مفصل هایتان را می کشید، در واقع به آنها و مایع بین شان فشار وارد می کنید و با وارد شدن فشار گاز نیتروژن محلول رها می شود. آزاد شدن هوا بین پوشش مفصل ها همان صدایی است که شما می شنوید. وقتی که گاز آزاد می شود، مفصل ها انعطاف پذیرتر می شوند مثلا در یوگا شما قادر هستید مفصل هایتان را خوب بکشید.

اما ممکن است متوجه شوید که مفصل هایتان بعد از یک بار صدا کردن فورا صدا نمی دهند. به این دلیل است که گازی که آزاد می شود باید دوباره در مایع حل شود، و این فرآیند حدود 15 الی 30 دقیقه طول می کشد. اگر شما از روی عادت مفصلهایتان را به صدا در می آورید تا تنش تان را از بین ببرید، به جای این 30 ثانیه روی نفس کشیدن تان تمرکز کنید. صدا کردن مفصل ها به آتروز منجر نمی شود اما می تواند منجر به گرفتگی مفصل ها و کم کردن توان و قدرت آنها شود.

4- چرا موهایتان سیخ می شود؟

سیخ شدن موها زمانی اتفاق می افتد که شما یا سردتان است یا ترسیده اید. در پایه ی هر مو یک ماهیچه کوچک وجود دارد که منقبض می شود، و برجستگی کوچکی روی پوست ایجاد می کند و پوست شبیه پوست مرغ پرکنده می شود. این واکنش منجر می شود که گرما در لابه لای موها محبوس شود و دما حفظ شود. این حالت زمانی که شما آماده واکنشهای سریع هستید نیز روی می دهد. سیخ شدن موها یک مشکل پزشکی نیست. اگر از نمایان شدن اثرات آن ناراحت هستید، لباس گرم بپوشید، در محیط های آرام قرار بگیرید و از هر گونه ترس و وحشتی جلوگیری کنید.

5- چرا پلک چشمتان می زند؟

این وضعیت ناراحت کننده خیلی شایع است. این اتفاق بیشتر مواقع برای پلک پایینی چشم ها می افتد. کارشناسان معتقدند که خستگی، استرس، مصرف کافئین زیاد منجر به این شرایط می شود. بنابراین خستگی چشم، تغذیه نامناسب، مصرف بیش از اندازه مشروبات الکلی، و آلرژی ها هم به این موضوع دامن می زند. خوشبختانه این مورد هیچ تاثیر مضری ندارد و خود به خود از بین می رود. برای اینکه به این موقعیت ناراحت کننده خاتمه دهید، مصرف الکل را قطع کنید و خوب استراحت کنید.

6- چرا همیشه دمای بدنتان سرد است؟

دمای بدن با فعالیت هیپوتالاموس در مغز تنظیم می شود. هیپوتالاموس به بدن پیغام می رساند تا گرما را بیرون کند و سرما جایگزین شود. آهن در این فرآیند نقش بسزایی دارد بنابراین افرادی که کم خونی دارند بیشتر احساس سرما می کنند. گردش ضعیف خون، که بر اثر فشار خون بالا یا مصرف دارو اتفاق می افتد در میان بیماران می تواند منجر به احساس سرما شود.

تیروئید کم کار هم متابولیسم افراد را تا حدی پایین می آورد که بدن گرمای لازم را تولید نمی کند. مطالعه اخیر نشان داده که حتی ممکن است زمینه های ژنتیکی در احساس سرمای افراد موثر باشد. اگر شما جزو آن دسته از افرادی هستید که مدام نیاز دارید ژاکت یا لباس های پشمی حتی در تابستان بپوشید، غذاهای آهن دار مانند گوشت قرمز کم چرب، لوبیا، سبزیجات برگ دار سبز بخورید تا با کم خونی شما مقابله کند. همچنین از مصرف نیکوتین که رگهای خون را منقبض می کند و گردش خون را ضعیف می کند خودداری کنید.

7- آیا گوشهایتان هنوز رشد می کند؟

بله، گوش خارجی رشد می کند. طبق مطالعه ای که توسط پزشکان عمومی کالج بریتانیا انجام شد، وقتی که به دنیا می آییم، سایز گوش ها به تناسب همان موقع است، هرچه بدن بزرگتر می شود، گوش ها هم بزرگتر و برجسته تر می شوند. تا 10 سالگی به سرعت رشد می کنند سپس سالانه 0٫22 میلی متر رشد می کنند. مطالعات دیگر نشان می دهد که لاله گوش به خودی خود در طول زندگی مان بزرگ می شود(لاله گوش مردها بزرگتر از خانم هاست). بنابراین، سایز مجرای گوش که با استخوان و غضروف شکل می گیرد تا سن پیری رشد نمی کند.

 

ایا میدانستی که


آيا ميدانستي که زرافه تار صوتي ندارد و لال است و نميتواند هيچ صدايي از خود در آورد ؟! آيا ميدانستي که موشهاي صحرايي چنان سريع تكثير پيدا ميكنند ، كه در عرض هجده ماه دو موش صحرايي قادرند يك...

آيا ميدانستي که زرافه تار صوتي ندارد و لال است و نميتواند هيچ صدايي از خود در آورد ؟!
آيا ميدانستي که موشهاي صحرايي چنان سريع تكثير پيدا ميكنند ، كه در عرض هجده ماه دو موش صحرايي قادرند يك ميليون فرزند داشته باشند !؟
آيا ميدانستي که جنين بعد از هفته هفدهم خواب هم ميتواند ببيند ؟!
آيا ميدانستي که گربه و سگ هر كدام پنج گروه خوني دارند و انسان چهار گروه ؟!
آيا ميدانستي که روباهها همه چيز را خاكستري ميبينند ؟!

6. آيا ميدانستي که اسبها در مقابل گاز اشك آور مصون اند ؟!
7. آيا ميدانستي که زرافه ايستاده وضع حمل مي‌كند و نوزادش از فاصله 180 سانتي متري به زمين ميافتد ؟!
8. آيا ميدانستي که 1300 كره زمين در سياره مشتري جاي مي گيرد ؟!
9. آيا ميدانستي که رود دجله به خليج فارس ميريزد ؟!
10. آيا ميدانستي که 85% گياهان در اقيانوسها رشد ميكنند ؟!
11. آيا ميدانستي که اولين تمبر جهان در سال 1840 در انگلستان به چاپ رسيد ؟!
12. آيا ميدانستي که سريعترين پرنده شاهين است و ميتواند با سرعت 200 كيلومتر در ساعت پرواز کند ؟!
13. آيا ميدانستي که اولين اتوموبيل را مظفرالدين شاه قاجار وارد ايران كرد ؟!
14. آيا ميدانستي که قدرت بينايي جغد 82 برابر قدرت ديد انسان است ؟!
15. آيا ميدانستي که در شيلي منطقه ي صحرايي وجود دارد كه هزاران سال است در آن باران نباريده است ؟!
16. آيا ميدانستي که هر 50 ثانيه يک نفر در دنيا به بيماري ايدز مبتلا ميشود ؟!
17. آيا ميدانستي که وزن اسكلت انسان بالغ سيزده تا پانزده كيلوگرم است ؟!
18. آيا ميدانستي که خرس قطبي هنگامي كه روي دو پا مي‌ايستد حدود سه متر است ؟!
19. آيا ميدانستي که زرافه ميتواند با زبانش گوشهايش را تميز کند ؟!
20. آيا ميدانستي که خرگوش و طوطي تنها حيواناتي هستند كه مي‌توانند بدون برگشتن اشياء پشت سر خود را ببينند ؟!
21. آيا ميدانستي که اگر همه يخهاي قطب جنوب آب شود بر سطح آب اقيانوسها هفتاد متر اضافه مي شود و در اين صورت يک چهارم خشکيهاي کره زمين زير آب ميرود ؟!
22. آيا ميدانستي که كبد يا جگر تنها عضو داخلي بدن است كه اگر با عمل جراحي قسمتي از آن برداشته شود دوباره رشد ميكند ؟!
23. آيا ميدانستي که ميزان انرژي كه خورشيد در يك ثانيه توليد ميكند ، براي توليد برق مورد نياز تمام كشورهاي جهان به مدت يك ميليون سال كافي است ؟!
24. آيا ميدانستي که هر عنكبوت تار ويژه خود را دارد و هيچگاه تارهاي آنها به هم شبيه نيستند ؟!
25. آيا ميدانستي که اگر در يك سال هيچ يك از نسلهاي يك جفت مگس نر و ماده از بين نروند ، حجم مگسهاي متولد شده با حجم كره زمين برابر ميشود ؟!
26. آيا ميدانستي که رودي در كامبوج شش ماه سال ازشمال به جنوب و شش ماه ديگر سال از جنوب به شمال جريان دارد ؟!
27. آيا ميدانستي که طول قد هر انسان سالم برابر هشت وجب دست خود اوست ؟!
28. آيا ميدانستي که سريع ترين عضله بدن انسان زبان است ؟!
29. آيا ميدانستي که شبكه چشم 135 ميليون سلول احساس دارد كه مسووليت گرفتن تصاوير و تشخيص رنگها را بر عهده دارد ؟!
30. آيا ميدانستي که بدن انسان پنجاه هزار كيلومتر رشته عصبي دارد ؟!
31. آيا ميدانستي که در برج ايفل دو ميليون و نيم پيچ به كار رفته است ؟!
32. آيا ميدانستي که طول رگهاي بدن انسان پانصد و شصت هزار كيلومتر است ؟!
33. آيا ميدانستي که هشت پا با وجود داشتن بدني بزرگ ميتواند از سوراخي به قطر پنج سانتيمترعبور كند ؟!


ایا میدانستی که




دانستنی ها عصبانیت

آیا می دانستید :
مدت عصبانیت مردان فرانسوی از همه ی مردان روی زمین بیشتر است

دانستنی های برج پیزا
آیا می دانستید :
برج کج پیزا در ایتالیا از سنگ مرمر ساخته شده و
ضخامت دیـــوارهایش در قسمت پایین بــــرج به حدود ۴ متر می رسد

دانستنی های جوندگان
آیا می دانستید :
موش های صحرایی در مواجه شدن با مشکلات حل نشدنی ناخن های خود را می جوند

دانستنی های کپک
آیا می دانستید :
چند حبه قند کنار پنیر کپک آنرا از بین می برد

دانستنی های مورچه
آیا می دانستید :
مورچه های ارتشی با آنکه نابینا هستند می توانند به عقرب ها حمله کنند

دانستنی های مرگ
آیا می دانستید :
بى‌خوابى سریعتر از بى‌غذایى موجب مرگ آدمى می‌‌شود

دانستنی های خواب
آیا می دانستید :
هر فرد بطور متوسط یک سوم عمر خود را در خواب می‌‌گذراند

دانستنی های فلزات
آیا می دانستید :
تمامی فلزات بجز آنتیموان و بیسموت در مواقع انجماد حجمشان کاهش می یابد

دانستنی های باطری
آیا می دانستید :
کادمیم فلزی سمی است که در ساخت باطری های خشک کاربرد دارد

دانستنی های فیلم و نوار کاست
آیا می دانستید :
اکسید کروم در ساخت نوار کاست و فیلم ویدئو استفاده می شود

دانستنی های روغن های صنعتی
آیا می دانستید :
لیتیم در جامد کردن روغن های صنعتی کاربرد دارد

دانستنی های گران ترین فلز موجود در جهان
آیا می دانستید :
رادیم گرانترین فلز است

دانستنی های رادار
آیا می دانستید :
رادار مخفف است و بــــه معنای آشکار سازی و فاصله یابی به کمک امواج رادیویی است

متفرقه




ادرار گربه زیر نور سیاه میدرخشد. 

تعداد چینیهایی که انگلیسی بلدند از تعداد امریکایی هایی که انگلیسی بلدند بیشتر است. 
دوئل کردن در پاراگوئه آزاد است به شرط اینکه طرفین خون خود را به گردن بگیرند . 

فیلها تنها حیواناتی هستند که نمیتوانند بپرند . 

هر بار که یک تمبر را میلیسید ۱/۱۵ کالری انرژی مصرف میکنید . 

فوریه سال ۱۸۶۵ تنها زمانی بود که ماه کامل نشد . 

کوتاهترین جمله کامل در انگلیسی am است . 

اگر عروسک باربی رازنده تصور کنید سایزش ۳۳-۲۳-۳۹ . قدش ۲متر و ۱۵ سانتیمتر خواهد بود با گردنی ۲ برابر بلندتر از یک انسان نرمال. 

تمام خرسهای قطبی چب دست هستند . 



اگر یک ماهی قرمز را در یک اتاق تاریک قرار دهید کم کم رنگش سفید میشود. 

اگر به طور مداوم ۸سال و ۷ ماه و ۶ روز فریاد بزنید انرژی صوتی لازم برای گرم کردن یک فنجان قهوه را تولید کرده اید . 

در مصر باستان افراد روحانی تمام موهای بدن خود را میکنند حتی مژه و ابرو . 

کوتاهترین جنگ در تاریخ در سال ۱۸۹۶ زانزیبارو انگلستان رخ داد که ۳۸ دقیقه طول کشید . 

در ۴۰۰۰ سال گذشته هیچ حیوانی رام نشده بود . 

هیچ وقت نمیتوانی با چشمان باز عطسه کنی . 

تعداد انسانهایی که به وسیله خر کشته میشوند از تعداد انسانهایی که در سانحه هواپیمایی میمیرند بیشتر است . 

چشمهای ما از بدو تولد همین اندازه بوده اند اما رشد دماغ و گوش ما هیچ وقت متوقف نمیشود . 

هر تکه کاغذ را نمیتوان بیش از ۹ بار تا کرد . 

در هرم خئوپوس در مصر که ۲۶۰۰ سال قبل از میلاد ساخته شده است به اندازه ای سنگ به کار رفته که میتوان با آن دیوار آجری به ارتفاع ۵۰ سانتیمتر دور دنیا ساخت . 

اگر تمام رگهای خونی را در یک خط بگذارند تقریبا ۹۷۰۰۰ کیلومتر میشود (در یک انسان ) . 

وقتی مگس روی یک میله فولادی مینشیند میله فولادی به اندازه دو میلیونیم میلیمتر خم میشود . 

امریکا تا ۵۰ میلیون سال دیگر دو نیم خواهد شد . 

عدد۲۵۲۰ را میتوان به اعداد ۱ تا ۱۰ تقسیم نمود بدون آنکه خارج قسمت کسری داشته باشد . 

رودخانه گنگ برای هندوها مقدس است و هر سال مردم زیادی برای پاک شدن وتطهیر خود را در آن میشویند در حالیکه فاضلاب صد شهر و روستا و میلیونها تن مواد سمی و زاید کارخانه ها وارد این رودخانه میشود . 

انسان در روز به طور متوسط ۱۵ هزار بار پلک میزند. 

آقایون در روز ۴۰ تار مو و خانمها ۷۰ تار مو از دست میدهند البته بیشتر آنها دوباره جایگزین میشود . 

30 برابر جمعیتی که امروز بر سطح کره زمین زندگی میکنند در زیر خاک مدفون شده اند . 

تنها قسمت بدن که در آن خون جریان ندارد قرنیه چشم است . 

با یک مداد میتوان خطی به طول ۵۸ کیلومتر کشید . 

شبیه بودن دو اثر انگشت به یکدیگر یک به ۶۴ میلیارد است . 

عقربها تنها موجوداتی هستند که اشعه رادیواکتیویته تاثیری به آنها ندارد و جالبتر اینکه عقربها دو دشمن دارند یکی نوعی سار و دیگری مگس . 

شیشه به ظاهر جامد به نظر میرسد ولی در واقع مایعی است که بسیار کند حرکت میکند . 

مار اناکوندا تنها نمونه افعی است که بچه میزاید . 

با از دست دادن فقط یک در صد از آب بدن احساس تشنگی میکنید . 

ناخنهای دست چهار برابر سریعتر از ناخنهای پا رشد میکند . 

دهان انسان روزانه یک لیتر بزاق تولید میکند . 

ما به طور متوسط روزانه ۵ هزار کلمه صحبت میکنیم که هشتاد در صدش با خودمان است . 

در زبان عربی برای کلمه شمشیر ۸۵۰ واژه مختلف وجود دارد . 

ملکه موریانه ۵۰ بار بزرگتر از جفت مذکور است . 

افراد قبیله مبوتسی از کشور زئیر کوتاه قدترین انسانهای روی زمین هستند . قد آنها ۱۳۵ تا ۱۳۷ سانتیمتر است . 

چین اولین کشور جهان است که از پول کاغذی استفاده کرد . 

انگشت سبابه از سایر انگشتان دست حساس تر است . 

شن خیس از شن خشک سبکتر است . 

مغولستان بزرگترین کشور جهان است که به دریا و اقیانوس راه ندارد . 

اعصابی که در بدن شما قرار دارد به اندازه زمین تا ماه است .